هنوز زنده ام بی تو....... باورت میشود؟؟؟

㋡بفرمــــا تــو دمـــ در بــده㋡ hala boro paeein ...........................!!!!!!!!!!!!!!bodo ja namoni♥♥

 

سلام بهانه...

حالت چطور است؟

این روزها بیشتر از ساعت های همیشگی زندگی ام دلتنگت شده ام.نمی دانم چرا هر چه سعی می كنم كه زود به زود سراغت را بگیرم وبرایت نامه ای بنویسم نمی شود.نمی دانم... شاید خودت نمی خواهی؟ در ست  است...؟؟اگر اینطوری است كه دیگر باید بروم وخودم را میان تمام دلتنگی ها پنهان كنم.اما تو را می شناسم.می دانم كه اینگونه نیستی.چند روزی است كه صدای پیچك های حیاطمان را می شنوم كه در گوش هم پچ پچ می كنند. نمی دانم چرا تا مرا می بینند اخم شان تو ی هم می رود واز من رو ی بر می گردانند.هرچه فكر كردم دلیلش را نفهمیدم.تا اینكه امروز وقتی  تار عنكبوت های چسبیده به كنج پنجره همیشگی  اتاقم ؛كه شبها از آنجا با تو درد دل می كردم ؛را دیدم تازه فهمیدم  كه پیچك های  حیاط كه پایین پنجره  جاخوش كرده اند چه پچ پچ می كرده اند.آنها دلتنگ نجواهای شبانه من وتو با هم شده بودند.بهتر بگویم در د ودل هایم با تو لالایی شبانه آنها بود برای خوابی آرام وآبی.

بهانه ...!!!!!!!

دلم برایت عجیب تنگ شده تو چه؟؟می شود ببینمت ودستانت را در دستانم بگیرم.

همین قدر می دانم كه آنها تو را میخواهندو بی تاب تو اند.كاش خودت می آمدی و شبها برای آنها لالایی می خواندی تا بخواب بروند.پس كی می آیی؟؟؟؟؟؟

 

 

 

سلام،بهانه
تو خودت بهتر از همه می دانی که چقدر این روزها دل ما آدم ها مثل هوای شهرمان گرفته است.
آمده ام روبه رویت ایستاده ام.
راستی گفتی کدام سمت بروم به تو می رسم ؟!مستقیم!؟
ایستاده ام وپنجره ی دلم را رو به رویت باز کرده ام ، می خواهم کمی از هوای گرم وعاشقانه ات را به دلم بدهی.چند دقیقه ایست که خیلی خسته ام!
می خواهم بخوانمت،دوباره،از نو،از ته دل وتو گوش بدهی مثل همیشه،آرام وعاشقانه.
نه! نیامده ام به گله وشکایت،نیامده ام تا از خستگی هایم به تو بگویم!
آمده ام تا با تو شبی عاشقانه داشته باشم،پشت همین پنجره!
عزیز دل ها!
می خواهم لبخند بزنی تا کنده شوم از روی زمین وپرواز کنم، اوج بگیرم.می خواهم گرمای دستانت را به سردی دستانم ببخشی تا ترس هایم بریزد.
خداخداخدا
می خواهم تکرارت کنم
خدا خدا
می خواهم آنقدر تکرارت کنم تا که آرام جانم شوی.

 

 


مرا بخوان


صدايم کن
اي اشتياق بي انتها
اي ايستاده بر فراز زمان
که رهگذري خسته ام
در بياباني بي آب
تفتيده در آفتاب
و تو تک درخت صحرايي
با سايباني گسترده و آبي روان
مرا سوي خويش بخوان
اي رويش بهار در هجوم خزان
که درمانده ام در چالش هاي زندگي
و همهمه هايي که نام مرا فرياد مي زنند
و تو برتر از هر صداي آشنا و دلنشيني
با طنين گرم هدايت
مرا از ياد مبر
که مي سوزم
در آتشي که خود برافروخته ام
و تنها تو مي تواني
خنکاي سرود ابراهيم را
در گوش آتش بخواني
مرا بخوان در خوش ترين خاطره ايام
در جشن حضور

 

 

کسب درآمد
ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 20 تير 1391برچسب:,ساعت 10:1 توسط arezoo| |

کسب درآمد
ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 18 تير 1391برچسب:,ساعت 22:13 توسط arezoo| |

دوستت دارم

 

دستهایم خالی شانه هایم پر از نیاز

قلبم تنهای تنها سهم من از عشق

 آوارگی در سرزمین عشق بود

گرچه در کنارم نیستی اما امروز

نیز مثل روزهای دیگر برایم روز عشق است.

گرچه مرا تنها گذاشتی و رفتی اما هنوز

در آسمان آبی عشق تنهای تنها پرواز میکنم

نام مقدس تو هنوز در قلبم است

  به یادت هستم و تنها مانده ام به عشق آمدنت

گرچه آمدنت خیالی بیش نیست اما

قلب خوش خیالم همیشه به تو امید دارد

سهم من از روز عشق قطره های اشکم است

هنوز هم عاشقم هنوز به عاشق بودنم

افتخار میکنم و با وجود اینکه نیستی نام تو

را از ته دل فریاد میزنم و میگویم

دوستت دارم عزیزم ( .... )

هر جا هستی صدای فریاد مرا بشنو 

و بدان که یک نفر در این دنیا

دیوانه وار دوستت دارد!

دستهایم سرد سرد

چشمهایم خیس خیس

دلم از دلتنگی ات پریشان است

و تنها آرزویم دیدن چهره ماه تو است!

هر جا که هستی بدان که دوستت دارم

و بدان که همیشه به عشق تو این زندگی

سخت را سخت تر از گذشته سپری میکنم.

کسب درآمد

متن زيبا در وصف امام حسين (ع)

امام حسين (ع)

تو دلم يه دنيا حرفه كه ميخوام بگم برا تو ، چي ميشه بيام دوباره ببينم كربُبلاتو
بـا خودم يه نـذري كردم كه اگه تو رو بـبينم ، با همـون نگاه اول جونمو بدم برا تو
آقـاجون دلم گرفتـه مثـل آسمون پائيز ، ميدونـم مـرغ دل من دوبـاره كرده هواتو
دل من سائـل عشقه ، دل تو ساحـل غـمها ، چي ميـشه كشتي قـلبم كناره بگيره با تو
چي ميشه خونه قلبم بشه جاي تو هميشه ، حك كني رو صفحهء دل نقش روي دلرباتو

دوست دارم اين دفعه كه ميام توي ِ صحن و سرات ، آغوش ِ گرمتو واكني بگي :

خوش اومدي ، خسته نباشي پسرم
دوست دارم دست ِ نوازش بـكشي روي سرم
دوست دارم سجده كنم روي پاهات
توي سجده ذكرم اين باشه آقا : همش بگم جونم فدات ، جونم فدات
دوست دارم وقت جون دادن بياي سرمو به دامن بگيري
دوست دارم نگاه آخرم باشي
دوست دارم تصوير آخري كه از دنيا به عقبي مي برم عكس زيباي رُخ ِ حسين فاطمه باشه
دوست دارم دست منو بذاري تو دست ابالفضل رشيد
واي دوباره زنده شد خاطرات ِ كربـُبـَلا
يادش بخير اون شبي كه قدم زنان گريه كنان تو صحن بين الحرمين از ته دل زار ميزدم
ميون اون همه زائر مات و مبهوت شده بودم
زائرا ، سينه زنا ، روضه خونا غوغا به پا كرده بودند
يكي مي گفت با صدشور و نوا ، درد دارم دوا ميخوام
يكي مي گفت حسين ، مريض دارم شفا ميخوام
يا مـَنْ ا ِسْمـُهُ دَواء حسين و ذ ِكْرُهْ شـِفاء حسين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بازم ميگم آي رفقا ، هر كه دارد هوس كربـُبلا بسم الله
قرارمون روز عرفه كرببلا خيابون بين الحرمين
در فاصلهء دو دل اسيرم
خواهم كه دراين مكان بميرم
آن سمت امام مشرقين است
اين سمت سپهبد حسين است
هر چند كه مرحمت ز مولاست
امضاء و حواله دست زهراست

کسب درآمد

"عطر انتظار"

 

گرچه خسته ام گرچه دلشکسته ام باز هم گشوده ام درى به روى انتظار تا بگويمت هنوز هم به آن صداى آشنا اميد بسته ام.

 

اى تو صاحب زمان! اى تو صاحب زمين! دل جدا ز ياد تو آشيانه اى خراب وبى صفاست ياد سبز وروح بخش تو ياد لطف بى نهايت خداست کوچه باغ سينه ام اى گل محمدى به عطر نامت آشناست آنکه در پى تو نيست کيست؟ آنکه بى بهانه تو زنده است در کجاست؟

 

اى کرامت وجود! باد غربتى که مى وزد به کوچه هاى بى تو بوى مرگ مى دهد بوى خستگى فسردگى کوچه ها در انتظار يک نسيم روح بخش يک پيام آشنا ودلنواز سينه را گشوده اند. کوچه هاى ما هميشه عاشق تو بوده اند.

 

اى کبوتر دلم هوايى محبتت! سينه ام آشناى نعمت غم است گر هزار کوه غم رسد هنوز هم کم است از درون سينه ام ناله هاى مرغ خسته اى به گوش مى رسد. بالهاى زخمى ام نيازمند مرهم است.

 

صبحگاه جمعه ها آفتاب ياد تو ز (ندبه)هاى ما طلوع مى کند. آنکه شب پس از دعا با سرود اشتياق ونغمه اميد با دلى سفيد خواب رفته است روز را به شوق ديدنت شروع مى کند اى تو معنى اميد وآرزو! اى براى انتظار عاشقانه آبرو! عشقهاى پاک در ميان خنده ها وگريه هاى عاشقان پيش عصمت الهى ات خضوع مى کند.

 

اى بهانه اى براى زيستن! اشتياق همچو سبزه بهاره هر طرف دميده است. جمکران جلوه اى از انتظار وشوق ماست اى بهار جاودان اى بهار آفرين ما در انتظار مقدم توييم اى اميد آخرين!

اى عزيز دل پناه شيعيان اى فروغ جاودان! سايه بلند نام وياد تو از سر وسراى عاشقان بيقرار کم مباد قامت بلند شوق جز بر آستان پرشکوه انتظار خم مباد.

اشعار امام زمان (عج)


:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::


اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري
کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي
اي آنکه در حجابت درياي نور داري

من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري

از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما
کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟

در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟

:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::


اگر چه روز من و روزگار مي گذرد
دلم خوش است که با ياد يار مي گذرد

چقدر خاطره انگيز و شاد و رويايي است
قطار عمر که در انتظار مي گذرد

به ناگهانيِ يک لحظه عبور سپيد
خيال مي کنم آن تک سوار مي گذرد

کسي که آمدني بود و هست، مي آيد
بدين اميد، زمستان، بهار، مي گذرد

نشسته ايم به راهي که از بهشت اميد
نسيم رحمت پروردگار مي گذرد

به شوق زنده شدن، عاشقانه مي ميرم
دو باره زيستنم زين قرار مي گذرد

همان حکايت خضر است و چشمه ظلمات
شبي که از بَرِ شب زنده دار مي گذرد

شبت هميشه شب قدر باد و، روزت خوش
که با تو روز من و روزگار مي گذرد

 
:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::


اسير مانده ايم در بهانه هاي پاپتي
و ميله هاي آهنين و عشق هاي ساعتي

حوالي نگاهمان دوباره صف کشيده است
صداي تيک  تاک غم , شماره هاي صنعتي !

امان از اشتباه هاي نا تماممان , همان
تفاخر هميشگي به هيچ هاي قيمتي !

ميان قرن حادثه کجاست اتفاق عشق
نمانده در تسلط همان هبوط لعنتي ؟!

کسي نيامد از تبار انتظارمان ببين
که مانده ايم سخت در هجوم بي لياقتي !

:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::

 
از نو شکفت نرگس چشم انتظاري ام
گل کرد خار خار شب بي قراري ام

تا شد هزار پاره دل از يک نگاه تو
ديدم هزار چشم در آيينه کاري ام
 
گر من به شوق ديدنت از خويش مي روم
از خويش مي روم که تو با خود بياري ام

بود و نبود من همه از دست رفته است
باري مگر تو دست بر آري به ياري ام

کاري به کار غير ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاري ام

تا ساحل نگاه تو چون موج بي قرار
با رود رو به سوي تو دارم که جاري ام

با ناخنم به سنگ نوشتم : بيا , بيا
زان پيشتر که پاک شود يادگاري ام

 
:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::


از ميان اشک ها خنديده مي آيد کسي
خواب بيداري ما را ديده مي آيد کسي

با ترنم با ترانه با سروش سبز آب
از گلوي بيشه خشکيده مي آيد کسي

مثل عطر تازه تک جنگل باران زده
در سلام بادها پيچيده مي آيد کسي

کهکشاني از پرستو در پناهش پرفشان
آسمان در آسمان کوچيده مي آيد کسي

خواب ديدم , خواب ديده در خيالي ديده اند
از شب ما روز را پرسيده مي آيد کسي


:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::


از فراقت به جواني همگي پير شديم
بي تو از وادي دنيا همگي سير شديم
 
بي خود از حادثه ي عشق تو ديوانه و مست
عاشق کوي تو گشتيم و زمين گير شديم
 
تا که وصفي ز کمان و خم ابروي تو رفت...
در پي ديدن رويت همگي تير شديم
 
از کمان خانه ي زلفت همه بالا رفتيم
در سراشيبي ابروت سرازير شديم

گو گدايان در اين خانه بيايند که ما
از گدايي به در تو همگي مير شديم
 
عاشقان همچو (( رها )) در گرو بند تو اند...
جمله در حلقه ي تو در غل و زنجير شديم

:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::


از انتظار خسته ام و يا دلم گرفته است؟
تو مدتي است رفته اي , بيا دلم گرفته است

نگاه سرد پنجره به کوچه خيره مانده بود
گمان کنم بداند او چرا دلم گرفته است

گذشتم از هزاره ها در امتداد دوري ات
به ذهن من نمي رسد کجا دلم گرفته است

به چشم خود نديده ام شکوه چهره ي تو را
شبي بيا به خواب من , بيا دلم گرفته است


:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::

بقیه اشعار در ادامه مطلب:

کسب درآمد
ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 9 تير 1391برچسب:,ساعت 23:26 توسط arezoo| |

 عکس حرکتی درخشان, عکس متحرک, گالری عکس زیبا, تصاویر متحرک, عکس سوسا,aks

 

خدا گفت: لیلی یک ماجراست، ماجرایی آکنده از من.

ماجرایی که باید بسازیش.

شیطان گفت: تنها یک اتفاف است. بنشین تا بیفتد.

آنان که حرف شیطان را باور کردند، نشستند

و لیلی هیچ گاه اتفاق نیفتاد

مجنون اما بلند شد، رفت تا لیلی بسازد

 

خدا گفت: لیلی درد است. درد زادنی نو. تولدی به دست خویشتن.

شیطان گفت: آسودگی ست. خیالی ست خوش.

خدا گفت: لیلی، رفتن است. عبور است و رد شدن.

شیطان گفت: ماندن است. فرو رفتن در خود.

خدا گفت:‌لیلی جستجوست. لیلی نرسیدن است و بخشیدن.

شیطان گفت: خواستن است. گرفتن و تملک.

خدا گفت: لیلی سخت است. دیر است و دور از دست.

شیطان گفت: ساده است. همین جایی و دم دست.

کسب درآمد

مثنوي زيباي ليلي و مجنون

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم

گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم

سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم

کسب درآمد
ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:,ساعت 14:39 توسط arezoo| |

شعری زیبا از شاعران بزرگ معاصر درباره امان زمان

هوشنگ ابتهاج (سايه) و مشفق كاشاني دو غزل و قيصر امين‌پور يك سه‌بيتي زيبا درباره امام دوازدهم و غايب شيعيان جهان سروده‌اند.


* هوشنگ ابتهاج (سايه)


نامدگان و رفتگان از دو كرانه زمان
سوي تو مي‌دوند هان! اي تو هميشه در ميان

در چمن تو مي‌چرد آهوي دشت آسمان
گرد سر تو مي‌پرد باز سپيد كهكشان

هر چه به گرد خويشتن مي‌نگرم در اين چمن
آينه ضمير من جز تو نمي‌دهد نشان

اي گل بوستان سرا از پس پرده‌ها درآ
بوي تو مي‌كشد مرا وقت سحر به بوستان

اي كه نهان نشسته‌اي باغ درون هسته‌اي
هسته فرو شكسته‌اي كاين همه باغ شد روان

آه كه مي‌زند برون از سر و سينه موج خون
من چه كنم كه از درون دست تو مي‌كشد كمان

پيش وجودت از عدم، زنده و مرده را چه غم؟
كز نفس تو دم به دم مي‌شنويم بوي جان

پيش تو جامه در برم نعره زند كه بر دَرم!
آمدنت كه بنگرم، گريه نمي‌دهد امان...


* قيصر امين‌پور

طلوع مي‌كند آن آفتاب پنهاني
ز سمت مشرق جغرافياي عرفاني

دوباره پلك دلم مي‌پرد نشانه چيست
شنيده‌ام كه مي‌آيد كسي به مهماني

كسي كه سبزتر از هزار بار بهار
كسي شگفت كسي آن چنان كه مي‌داني


* مشفق كاشاني


مردم ديده به هر سو نگرانند هنوز
چشم در راه تو صاحب‌نظرانند هنوز

لاله‌ها، شعله‌كش از سينه داغند به دشت
در غمت، همدم آتش جگرانند هنوز

از سراپرده غيبت، خبري باز فرست
كه خبريافتگان، بي‌خبرانند هنوز

رهروان، در سفر باديه حيران تواند
با تو آن عهد كه بستند، برآنند هنوز

ذره‌ها در طلب طلعت رويت با مهر
هم‌عنان تاخته چون نوسفرانند هنوز

طاقت از دست شد اي مردمك ديده! دمي
پرده بگشاي كه مردم نگرانند هنوز

کسب درآمد

باز هم یک جمعه ی بدون تو ،

باز هم همان تلخکامی قدیمی ؛

و باز هم قلبی مالامال دلتنگی ...

در عصری که بدون تو به غروب متصل می شود ...

اللهم عجل لولیک الفرج

شعر زیبا

 

کارنامه‌ام

پر از تقلب و گناه

خط خطی سیاه

هیچ وقت درسخوان نبوده‌ام ولی

در شب تولدت

مثل کاج

توی طاق نصرت محله کار کرده‌ام

شاخه‌های خشک داربست را

بهار کرده‌ام

*

راستی دو روز قبل

سرزده به خانه‌ی دل امید - همکلاسی‌ام - سر زدی

ولی چرا

به خانه‌ی حقیر قلب من نیامدی؟

رد شدم، قبول

ولی به من بگو

کی به من اجازه‌ی عبور می‌دهی؟

راستی اگر ببینمت

به من هر چه خواستم می‌دهی؟

کارنامه‌ی مرا

دست راستم می‌دهی؟

نا امید نیستم ولی به خاطر خدا

از کنار نمره‌های زیر ده عبور کن!

ای عصاره گل محمدی!

فصل امتحان سخت ما ظهور کن !

 

شاید برای آمدنت دیر کرده‌ای

وقتی نگاه آینه را پیر کرده‌ای

دیری است آسمان مرا شب گرفته است

خورشید من، برای چه تأخیر کرده‌ای؟

 

 

این دیده نیست، لایق دیدارِ رویِ تو

چشمی دگر بده ، که تماشا کنم تو را ... 

منبع : اشکی برای یار

جملات زیبا گیله مرد

 

 

 دعا پشتِ دعا برای آمدنت ،

  گناه پشتِ گناه برای نیامدنت ،

    دل درگیر ، میان این دو انتخاب؛

       کدام آخر؟ آمدنت یا نیامدنت؟!


"جملات زیبا گیله مرد"


ساعات عمرمن همگی غرق غم گذشت / دست مرا بگیرکه آب ازسرم گذشت

مانند مرده ای متحرک شدم بیا /  بی تو تمام زندگی ام درعدم گذشت

می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر / دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت

دنیاکه هیچ،جرعه ی آبی که خورده ام /  از راه حلق تشنه ی من مثل سم گذشت

بعدازتوهیچ رنگ تغزل ندیده ام  / ازخیرشعرگفتن حتی قلم گذشت

تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم  / یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت

مولا،شمار درد دلم بی نهایت است / تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

حالا برای لحظه ای آرام می شوم / ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت


کسب درآمد

"bahar"
جلیتر, عکس درخشان, عکس براق, زیبایی وب, glitter

بهار

چه زیباست حضور تو ، چه گرم است وجود تو.
 
 
آرزوی من حضور تواست ، نیاز من گرمی وجود تواست!
 
 
من به این عشق نیاز دارم و به این امید زنده ام.
 
 
اگر نفس میکشم به امید بودن تو است که هنوز هم جان دارم .
 
 
چه زیباست این زندگی آنگاه که تنها نیازم تو باشی و تنها آرزویم
 
 
 با تو بودن باشداین وجود سردم که از تنهایی یخ زده است به گرمای
 
 
 وجود تو نیاز دارد پس بیا با حضورت به من و این قلب بی طاقت
 
 
 آرامش بده.من به این احساس می نازم ، به تو خواهم رسید ،
 
 
 
 دیگر خودم را نمی بازم.وجود تو ، این حضور پر مهر تو ، لحظه های
 
 
 زیبای عاشقی را رویایی کرده است.اگر عشق زیباست ، تمام زیبایی
 
 
عشق در وجود تو نهفته است.اگر من عاشقم ، به عشق بودن تو
 
 
 است که حال و هوایم اینگونه است.من به گرمای وجود تو نیاز دارم ،
 
 
 تنها به تو و آن قلب پاکت احساس دارم .بیا و با حضورت با آن وجود
 
 
گرمت به من گرمای عشق بده ، من تنها به عشق تو نیاز دارم.
 
بیا و در دل قلبی که مثل کوه یخ زده است بتاب ای خورشید همیشه
 
 
 تابانم .من به عشق غروب ، همچو یک بی قرار به انتظار طلوعت دل
 
 
 خوشم و از لحظه غروب تا انتظار طلوعت با گرمی وجودت زنده ام.
 

 

کسب درآمد
ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:,ساعت 14:3 توسط arezoo| |

سلام مولای مندلم خیلی گرفته...کمکم کن

حالتون خوبه؟؟

دوباره اومدم ، خدارو شکر که بازم به یاده شما افتادم ،

 مولای من نمیدونم این روزا چه تعداد از آدما در طول روز به یاده شما می افتن ولی اینو میدونم که تعدادشون هر روز و هر روز داره کمتر میشه

مولا جان تو روایات هست که امر فرج اونقدر طولانی میشه که عده زیادی از مردم باور خودشون رو نسبت به شما از دست میدن . امروز باید اعتراف کنم که جامعه ما داره به همین سمت پیش میره ، متاسفانه خیلی از ماها شمارو فراموش کردیم.

مایی که تو مملکت شیعه داریم زندگی میکنیم وضعیتمون اینه چه برسه به دیگر کشورها.

مولا جان راستش اونقدر اینور و اونور میگن که این حرفا دروغه اینا رو عربا و آخوندا از خودشون درآوردن که بعضی وقتا خودمم به شک می افتم.

امروز داشتم با یکی بحث میکردم گفت اگه امام زمان میتونست ماهارو از این گرفتاریها نجات بده اول خودشه نجات میداد و ......

هیچی بهش نگفتم فقط تو خودم داشتم خودمو میخوردم ، میگفت اصلاً شما وجود ندارین ......

خواستم بهش بگم چرا وجود دارن من خودم دیدمشون ولی اگه میگفتم دروغ بود

مولای من خیلی وقت پیشا آرزوم این بود شمارو ببینم ولی الان آرزوهام بیشتر دنیایی شدن . چه شبا که به فکر شما نخوابیدم ، چه شبایی که با اشک از خدا شمارو خواستم ، چه .......

عزیزه زهرا چقدر اومدم جمکران ، مولا جان چقدر چشم دنباله شما گشت ولی ندیدمتون .....

مولا جان تو اون روزا درسته ندیدمتون ولی همیشه شمارو حس کردم همیشه خودمو بهتون نزدیک میدونستم ، مولا جان مطمئن بودم اگه هر لحظه ظهور کنید من یاور شما خواهم بود ، مولای من اون روزا آرزوم یه چیز بود اونم شهادت در راه و هدف شما، مولای من یادش بخیر چقدر باهاتون درد و دل میکردم ، هر مشکلی داشتم این محبت شما بود که باعث میشد کم نیارم.

عزیزه زهرا کاش همیشه تو اون دوران میموندم ، کاش دلم اینقدر بیمار نمی شد ، مولای من کاش ........

عزیزه زهرا خیلی ازتون فاصله گرفتم درست ، خیلی غرق در دنیا شدم درست ، خیلی بی معرفتی کردم درست ، خیلی .........

ولی آقا جان هنوز وقتی اسم شما میاد قلبم تندتر میزنه ، آقای من ، وقتی بهتون سلام میدم شرمم میاد از کارایی که کردم ، عزیزه زهرا هر چقدر هم که گناه کرده باشم بازم دوستون دارم ، مولا جان همیشه هر جا که باشم سنگ شمارو به سینه میزنم ، آقا جانم من ادعا دارم که فدایی شما هستم.آقا جان من حقیر رو با همه بدی هام بپذیر ، آقا وقتی یه دفعه به یاده شما می افتم احساس میکنم شما به یاده من افتادین ، آقا جان نمیدونم چی بگم ولی اینو میدونم که دوستون دارم میدونم که یه روزی به برکت وجوده شما من هم پاک می شم اونوقت دیگه تنها آرزوم اینه که در کنار شما و یاور شما باشم و اگه خدا قبول کنه شهید در راه شما باشم.

مولا جان تو نمازاتون ماروهم دعا کنین.


یا علی

کسب درآمد

 

 

شعر

دفتر عشـــق كه بسته شـد
| دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــدم
| خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
| به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
| اونیكه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
| بد جوری تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
| برای فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
| حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
| تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
| بـه نـام تـو سنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
| غــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
| بازی عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
| از تــــو گــــله نمیكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
| از دســـت قــــلبم شاكیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
| چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
| چــــــــراغ ره تـاریكـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم
| دوسـت ندارم چشمای مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
| فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
| چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
| آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
| دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
| بزن تیر خـــــــــــــــــلاص رو
| ازاون كه عاشقـــت بود
| بشنواین التماسرو
| ...............
| .........
| ....
|.

 

 

کسب درآمد
ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 6 تير 1391برچسب:,ساعت 21:26 توسط arezoo| |

عمیق ترین درد زندگی

 دل بستن به کسی ست که بدانی

هرگز به او نخواهی رسید

 

همیشه آنقدر ساده نرو و نگذر

لااقل نگاهی به پشت سرت کن...!

شاید کسی در پی تو می دود و نامت را با صدای بی صدایی فریاد می زند...!

و تو...هیچ وقت او را ندیده ای.

 

ببخش که گاهی بهانه ات را می گیرد

یادش می رود که رفته ای

دل است دیگر...

کمی تو را می خواهد!

 

               

 

                                 دل تنها گورستان خاطره هاست

چه زود فراموش شدم آن زمان که نگاهم از نگاهت دور شد.

چه زود از یاد تو رفتم آنگاه که دستانم از دستان تو رها شد.

قصد من در این راه عاشقی بیراهه بود،این همه انتظار و دلتنگی بیهوده بود.

با اینکه دلتنگ هستم اما چاره ای جز تحملش ندارم،خیلی خسته ام راهی جز تنها ماندن ندارم.

چه زود قصه عشقمان به سر رسید اما آن مرد عاشق به عشقش نرسید.

چه زود آسمان زندگی ام ابری شد،دلم برای آن آسمان دلتنگ است که با هم در اوج آن پرواز می کردیم و به عشق هم میخواندیم آواز زندگی را.

آرزوی دلم تبدیل به رویا شده

تنها ماندم و عشقم افسانه شد.

چه زود رفتی و چشم به ستاره ای درخشان تر از من دوختی...

با اینکه کم نور بودم اما داشتم به پای عشقت می سوختم...

با اینکه برای خود کسی نبودم اما آنگاه که با تو بودم برای خودم همه کس بودم.

چه زود غروب آمد و دیگر طلوعی نیامد! هرچه به انتظار آمدنت نشستم نیامدی،هرچه اشک ریختم کسی اشکهایم را پاک نکرد،هرچه گوشه ای نشستم و زانو به بغل گرفتم کسی نیامد مرا در آغوش بگیرد و آرام کند.

خواستم بی خیال شوم،بی خیالی مرا دیوانه کرد.

خواستم تنها باشم،تنهایی مرا بیچاره کرد.

چه زود گذشت لحظه های با تو بودن...چه دیر گذشت لحظه ای دور از تو بودن...و دیگر نگذشت آنگاه که تو رفتی و هیچگاه نیامدی.

باور داشته باش هنوز هم برای تو زنده ام.

هرگاه دیدی نیستم بدان که از عشقت مرده ام.

چه زود فراموش شدم آن زمان که دلم برایت خون شد.

تازه میخواستم با آن رویاهای عاشقانه ای که در سر داشتم تو را خوشبخت کنم،من میخواستم عاشق ترین باشم....برای تو بهترین باشم اما نمیدانستم دیگر جایی در قلبت ندارم.

چه زود فراموش شدم آن زمان که دیگر تو را ندیدم!

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

 

 

کسب درآمد

 در پیله تا به کی بر خویشتن تنی


پرسید کرم را مرغ از فروتنی

تا چند منزوی در کنج خلوتی

دربسته تا به کی در محبس تنی

 در فکر رستنم ـپاسخ بداد کرم ـ  

خلوت نشسنه ام زیر روی منحنی

هم سال های من پروانگان شدند

جستند از این قفس،گشتند دیدنی

در حبس و خلوتم تا وارهم به مرگ

یا پر بر آورم بهر پریدنی

اینک تو را چه شد کای مرغ خانگی!

کوشش نمی کنی،پری نمی

زنی؟

 

شب همه شب

داروَگ

خشک آمد کشتگاه من

در جوار کشت همسایه.

گرچه می‌گویند: "می‌گریند روی ساحل نزدیک

سوگواران در میان سوگواران."

قاصد روزان ابری، داروگ! کی می‌رسد باران؟

بر بساطی که بساطی نیست

در درون کومه‌ی تاریک من که ذره‌ای با آن نشاطی نیست

و جدار دنده‌های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می‌ترکد

- چون دل یاران که در هجران یاران-

قاصد روزان ابری، داروگ! کی می‌رسد باران؟

 

کسب درآمد
ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 5 تير 1391برچسب:,ساعت 15:39 توسط arezoo| |

 

                                         صبح فردا شد دیدم ردپاتو ازم گرفت 

تا میخواستم به چشمهای روشن نگاه کنم 

مال دیگری شدی و چشم هایت رو ازم گرفت 

تو رو جادو کرد یکی با یک چیزی مثل تلسم 

اثرش زیاد بود و خنده هایت رو ازم گرفت 

تو با من حرف میزدی نگاهت یه جای دیگه بود 

خدا لعنتش کنه اون نگاهت رو ازم گرفت  

لحظه هایت یه وقت هایی مال دوتامون میشدن 

اون حسود اون دو سه تا لحظه هات رو ازم گرفت

 

 

کسب درآمد

رفتی ؟ بی خداحافظی؟ فکر دلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟

فکر من نبودی که بی تو زندگی برایم جهنم می شود؟

مگر یادت نیست حرفهای روز آشنایی مان را؟

مگر قول ندادی همیشه با من بمانی و مرا تنها نگذاری؟

تو که اینک مرا تنها گذاشتی ، تو که بر روی قلبم پا گذاشتی

چه زود فراموشم کردی ، مرا آواره کوچه پس کوچه های شهر بی محبتی ها کردی

مگر نمیدانستی بعد از تو دلم را به کسی نمیدهم؟

مگر نگفته بودم عاشق شدن یک بار هست و دیگر عاشق کسی نمیشوم؟

مگر نگفته بودم اگر عاشقی هیچگاه مرا تنها نمیگذاری

پس تو عاشقم نبودی ، همه حرفهایت دروغ بود ،

عشقی در دلت نبود ، سهم من از با تو بودن همین بود!

باورم نمیشود رفته ای و بار سفر را بسته ای

دلم به تو خوش بود ، چه آرزوهایی با تو داشتم ،  

نمیدانی که شبها یک لحظه هم خواب نداشتم

رفتی و من چشمهایم خیس شد روزهای زندگی ام نفسگیر شد

رفتی ؟ بدون یک کلام حرف گفتنی!

کاش میگفتی که دیگر مرا نمیخواهی و بعد میرفتی ،

کاش میگفتی از من متنفری و بعد مرا تنها میگذاشتی ،

کاش میگفتی عاشقم نیستی و جایی در قلبم نداری و بعد میرفتی !

چرا بی خبر رفتی؟


کسب درآمد

چه کنم با این دردی که به جانم افتاده

با این بغضی که راه نفسم را تنگ کرده

چیست این درد؟؟؟؟!!!

حسی در من میگوید :

این درد !

           این بغض!

                       عشق است.

 

اخر مرا با عشق چکار؟؟

عشق

مردی میخواهد مثل مجنون یا فرهاد

من نه مجنونم که سر به بیابان بگذارم

نه فرهادم که از درد عشق خود سر به کوه بگذارم

اخر پای  رفتن ندارم

دستهایم یخ زده است

اصلا دلی ندارم که عشقی درونش جای گیرد

من هیچ هستم .....هیچ

ان همه عشقی که داشته ام حال به هیچ تبدیل شده است

روزی دلی داشتم سرشار از عشق

پاهایی پر توان برای قدم گذاشتن در راه عشق

دست هایی گرم برای گرفتن دست یار

اکنون هیچ ندارم.......

حال میفهمم که عشق

فقط از دور زیباست

چقدر بد است که یارت با شک هایش عشقت را نابود کند

یارم زمانی دستها و پاها ودل مرا از من گرفت که به من وعشقم شک کرد

 

او مرا کشت

 

او عشق پاک مرا هوس خواند

ومرا تنها گذاشته

 

اه.....................

دلم امشب غم داره

وقتی فک میکنم میبینم خیلی ماتم داره

به خودم میگم شاید فردا با خودش چیزی همراه داره

که دلم ما این همه غم و ماتم داره

به اون مرد نگاه میکنم که مشکی به تن داره

به چشماش نگاه میکنم که اشک وغم داره

از یکی میپرسم مگه چی شده که دنیا این همه غم داره؟

میگه :

اخه شیعه چهل روز که حسین رو نداره

 

 

کسب درآمد

raha

من تنها نيستم, اشکهايم را دارم,

اشکهايي که از غم تو بر گونه هايم جاري است من تنها نيستم,
 
لحظه ها را دارم, لحظه هايي که يکي پس از ديگري عاشقانه مي ميرند
 
تا حجم فاصله را کمرنگ تر کنند.
 
من تنها نيستم چرا که خيالت حتي يک نفس از من غافل نمي شود.
 
چقدر دوست دارم لحظه هايي را که دلتنگ چشمانت مي شوم.
 
هر لحظه دوريت برايم يک دنيا دلتنگي است و چقدر صبور است دل من,
 
چرا که به اندازه تمام لحظه هاي عاشق بودنم از تو دور هستم .
 
ولي من باز چشم براهم...
 
چشم به راهم تا آرامش را به قلب من هديه کني...

فراموش

 

یک روز احساس کردم اگر اورا با یک غریبه ببینم تمام شهر را به آتش خواهم کشید.........

 اما امروز حتی کبریتی هم روشن نمیکنم تاببینم او کجاست و با کیست.............

روزی که به دنیا آمدم در گوشم خواندند اگر می خواهی در دنیا خوشبخت شوی همه را دوست بدار.....


....حال که دیوانه وار دوستش دارم می گوید فراموش کن!!!!!!!

امشب تولد یکسالگی کلبه زيبائي ها من و تولد اَن صداست امشب می خواهم

 به احترام بودنش  و ماندنم بار سفر ببندم..سفری شاید همیشگی سفری

 دور به اعماق وجودرسم عجیبی است،در تولد یکسالگی به احترام

 وجودش باید شمع خاموشی را فوت کرد،خدا می داند

 شاید این سفر روزی به پایان رسید

 

 

کسب درآمد


Design By : Susa Theme